جایگزینی منابع پروتئینی ارزان تر به جای کنجاله سویا
جایگزینی منابع پروتئینی ارزان تر به جای کنجاله سویا – این روزها در مواجهه با مشکلات ناشی از کمبود نهادههای دامی و مسائل مربوط به تأمین آنها توسط دامداران بخصوص برای گاوهای شیری، بسیاری به مکملهای پروتئینی ارزان تر روی آوردهاند.
صرفنظر از مواردی که در کیفیت این مواد برای خالص بودن آنها تردید میشود، بعضی از این مواد ذاتاً توان فراهم کردن پروتئین موردنیاز بدن حیوان را ندارند.
چراکه در بخشهای مختلف این مکملهای پروتئینی توازن برقرار نیست و نیاز پروتئینی دام برآورده نمیشود.
مطالب زیر از کتاب احتیاجات غذایی گاوهای شیری مرکز تحقیقات ملی آمریکا بهعنوان معتبرترین منبع تعیین نیاز گاوهای شیری استخراجشدهاند. توجه شما را به این مطالب جلب میکنیم:
مواد خوراکی تعداد زیادی از انواع پروتئینها و ترکیبات مختلف نیتروژنی غیر پروتئینی دارند.
پروتئینها مولکولهایی هستند که ازنظر اندازه، شکل، عملکرد، انحلالپذیری و ترکیب آمینواسیدها متفاوت هستند.
روند تجزیه پروتئین در شکمبه
تجزیه شکمبهای پروتئین خام جیره، عامل مهمی است که تخمیر شکمبهای و تأمین آمینواسیدها برای گاوهای شیری تضمین میکند.
RDP (پروتئین تجزیه شونده در شکمبه) و RUP (پروتئین عبوری از شکمبه) دو جزء پروتئین خام جیره هستند که عملکردهای مجزا و مشخصی دارند.
پروتئین خام تجزیهشده در شکمبه مخلوطی از پپتیدها، آمینواسیدهای آزاد و آمونیوم ایجاد میکند که برای رشد میکروبها و سنتز پروتئین میکروبی ضروری است.
ویژگی مهم مدلهایی که تجزیه پروتئین در شکمبه را توصیف میکنند این است که آنها پروتئین خام مواد خوراکی را بهگونهای فرض میکنند که دارای چندین جزء است که هرکدام از این اجزاء نرخهای تجزیهپذیری مختلفی دارند و میزان ناپدید شدن پروتئین در شکمبه تابعی از دو مؤلفه میزان تجزیهپذیری و نرخ عبور است.
یکی از پیچیدهترین مدلهای یادشده، سیستم پروتئین و کربوهیدرات خالص کرنل است.
در این مدل پروتئین خام به ۵ قسمت A، B1،B2 ، B3 و C تقسیم میشود که مجموع آنها ۱ میشود.
هرکدام از این ۵ قسمت، تجزیهپذیری متفاوتی در شکمبه دارند.
بخش A، نیتروژن غیر پروتئینی (NPN)، است که در لحظه ورود به محوطه شکمی و در زمان صفر در مایع شکمبه حلشده و فرض میشود که ثابت تفکیکپذیری آن بینهایت است ( ۱ تقسیمبر بینهایت).
بخش C ازنظر شیمیایی درصدی از کل پروتئین خام است که به همراه ADF علوفهای قابلاستخراج است (نیتروژن غیرقابلحل در شوینده اسیدی) و به نظر میرسد که غیرقابلتجزیه است.
بخش C دارای پروتئینهایی است که با تانن ها و لیگنین همراه هستند و نیز آن دسته پروتئینهایی که دچار آسیب حرارتی و واکنش میلارد شدهاند.
بخش باقیمانده که به نام B میشناسیم، پروتئینهای حقیقی بالقوه قابلتجزیه را شامل میشود. مقدار هرکدام از این ۳ بخش که در شکمبه تجزیه میشود با ثابت تفکیکپذیری همان بخش و سرعت عبور آن شناسایی میشود.
بخش A بخش نیتروژنی غیر پروتئینی پروتئین خام (که تصور میشود بهمحض ورود به شکمبه تجزیه میشود) و بخش کوچکی از پروتئین حقیقی است که انحلالپذیری بالا یا اندازه ذرات بسیار کوچک دارد.
بخش C درصدی از پروتئین خام است که کاملاً غیرقابلتجزیه است و در صورت قرار دادن آن در کیسههای شکمبهای (تکنیک in-situ) تمام آن تا پایان زمان شکمبه گذاری باقی میماند.
قسمت B بقیه پروتئین خام است که شامل پروتئینهایی هستند که بهطور بالقوه قابلیت تجزیهپذیری دارند.
تصور میشود که همه بخش A تجزیهشده ولی همه بخش C دستنخورده از روده کوچک عبور میکند.
پروتئین پر و مو دارای پیوندهای بسیار زیاد بینرشتهای دی سولفیدی دارند که باعث میشود مقدار بسیار زیادی از آنها در بخش C دستهبندی شود.
به طریق مشابه نسبت قابلتوجهی از پودر گوشت و پودر گوشت و استخوان ممکن است محتوی مقادیر زیادی کلاژن باشد که پیوندهای متقابل درونمولکولی و بینمولکولی باهم دارند.
در مقابل، بخش عمدهای پروتئین موجود در پودر ماهی منهادن در بخش B قرار میگیرد .
ولی نرخ عبور بخش B در این ماده خوراکی نسبت به سایر مواد خوراکی نسبتاً پایینتر است.
فرایندهای حرارتی باعث منعقد شدن پروتئین موجود در فراوردههای گوشت میشود که آنها را غیرقابل انحلال میکند و خنک کردن آن باعث بازیابی تعدادی از این پیوندها میشود که شکل پروتئین را بهکلی عوض میکند.
درمجموع اثرات ناشی از گرم و سرد شدن پروتئینها باعث کاهش دسترسی میکروبها و مقاومت بیشتر پروتئینهای موردنظر در مقابل تجزیه شدن میشوند.
سانتوز و همکارانش در سال ۱۹۹۸ مطالعهای جامع روی اثرات جایگزینی کنجاله سویا با منابع مختلفی از RUP (پروتئین عبوری) روی متابولیسم پروتئین و تولید انجام دادند که نشان داد در ۷۶ درصد مطالعات انجامشده روی متابولیسم، RUP بالاتر باعث کاهش جریان کمتر پروتئین میکروبی به روده کوچک میشود.
تنها در ۱۷ درصد مطالعات افزایش مقدار RUP باعث افزایش تولید شیر شده و بیشترین مکملهای استفادهشده در این مطالعات شامل کنجاله سویا یا پودر ماهی فراوریشده با مواد شیمیایی یا حرارت بوده است.
درمجموع مطالعات، گاوهایی که سویای فراوریشده یا پودر ماهی مصرف کرده بودند ازنظر آماری بیشتر از آنهایی که کنجاله سویای معمولی خورده بودند شیر تولید کرده بودند.
گاوهایی که سایر پروتئینهای حیوانی (پودر پر، گوشت یا خون) یا گلوتن ذرت مصرف کرده بودند ازنظر آماری شیر کمتری نسبت به گروههای مصرفکننده کنجاله سویا تولید کردند.
ماده خوراکی | درصد پروتئین خام | درصد ADICP | درصد هر جزء پروتئینی | ثابت تفکیکپذیری (درصد در ساعت) | ||
A | B | C | ||||
کنجاله سویا | ۴۴ | ۰٫۴ | ۲۲٫۵ | ۷۶٫۸ | ۰٫۷ | ۹٫۴ |
پودر ماهی | ۶۸٫۵ | NA | ۲۲٫۸ | ۷۲٫۰ | ۵٫۲ | ۱٫۴ |
گلوتن ذرت | ۶۵٫۰ | ۳٫۰ | ۳٫۹ | ۹۰٫۹ | ۵٫۲ | ۲٫۳ |
پودر گوشت | ۵۷٫۶ | NA | ۳۴٫۹ | ۴۰٫۱ | ۲۵٫۰ | ۶٫۰ |
تایید و ویرایش : مهندس محمد حسین مقیمی