مدیریت تغذیه در دوره ی انتقال گاوهای شیری
دوره انتقال، که شامل سه هفته قبل و سه هفته پس از زایمان است، یکی از مهمترین مراحل زندگی گاو شیری محسوب میشود. در این دوره گاو با تغییرات فیزیولوژیکی و تغذیهای قابل توجهی مواجه است که مدیریت صحیح آن برای تضمین سلامت و بهینهسازی تولید شیر و عملکرد تولیدمثلی حیاتی است.
نیاز به کلسیم در دوره انتقال
در زمان زایمان، نیاز گاو به کلسیم به دلیل تولید آغوز و انقباضات رحمی به شدت افزایش مییابد. آغوز میتواند حاوی 2.3 گرم کلسیم در لیتر باشد و تولید 10 لیتر آغوز میتواند تا 23 گرم کلسیم از خون تخلیه کند. این مقدار تقریباً 9 برابر کلسیم موجود در پلاسما است. به دلیل کاهش مصرف خوراک در روزهای پایانی آبستنی، جذب کلسیم از دستگاه گوارش کاهش مییابد. این شرایط باعث میشود که اکثر گاوهای شیری درجاتی از هیپوکلسمی را تجربه کنند.
هیپوکلسمی نه تنها بر تولید شیر تأثیر منفی دارد، بلکه میتواند باعث اختلالات متابولیکی مانند جفتماندگی، متریت و افزایش احتمال ابتلا به ورم پستان شود. همچنین، گاوهای هیپوکلسمی به دلیل افت سیستم ایمنی، پاسخ ضعیفتری به بیماریهای عفونی نشان میدهند.
استراتژیهای پیشگیری از هیپوکلسمی
کاهش کلسیم جیره پیش از زایمان
در گذشته برای تحریک استفاده از ذخایر استخوانی، جیرههای با کلسیم پایین به گاوهای خشک داده میشد. این روش باعث تحریک غده پاراتیروئید و افزایش ترشح هورمون پاراتیروئید (PTH) میشود که به آزادسازی کلسیم از استخوانها و بازجذب آن از کلیهها کمک میکند. با این حال، این رویکرد در حضور منابع علوفه با کیفیت بالا که معمولاً دارای کلسیم بالایی هستند، محدودیتهایی دارد.
استفاده از جیره آنیونی
پیشگیری از هیپوکلسمی به مدیریت تغذیهای قبل از زایش بستگی دارد. یکی از موثرترین روشها برای پیشگیری از هیپوکلسمی استفاده از جیرههای آنیونی و کاهش اختلاف کاتیون-آنیون جیره (DCAD) است. جیرههای آنیونی با افزایش سطح آنیونهایی مانند کلر (Cl) و گوگرد (S) و ایجاد اسیدوز متابولیک خفیف، پاسخ غده پاراتیروئید را تقویت کرده و آزادسازی کلسیم از استخوانها را افزایش میدهند. بهترین نتایج با مکمل آنیون همراه با نظارت معمول بر pH ادرار و استفاده از مکملهای آنیونی تجاری طراحی شده برای بهبود خوشخوراکی است. این رویکرد همچنین باعث افزایش کارایی در زمان شروع شیردهی میشود.
ترکیب جیرههای با کلسیم بالا و آنیونی
تحقیقات نشان داده است که ترکیب جیرههای با کلسیم بالا بر پایه لگوم با جیرههای آنیونی میتواند علاوه بر کاهش اختلالات متابولیکی، استرس متابولیکی ناشی از تغییرات ناگهانی جیره در زمان زایمان را کاهش دهد. این جیرهها علاوه بر تأمین نیاز کلسیمی، به تنظیم تغییرات شکمبه کمک کرده و تولید شیر را در اوایل شیردهی بهینه میسازند.
تأثیر بر سلامت و عملکرد گاو
گاوهای مبتلا به تب شیر (هیپوکلسمی شدید) معمولاً غلظت کورتیزول بالاتری دارند که میتواند سرکوب سیستم ایمنی را تشدید کند. علاوه بر این، گاوهای هیپوکلسمیک بیشتر در معرض خطر ورم پستان و سایر بیماریهای عفونی هستند. استفاده از جیرههای آنیونی میتواند با کاهش هیپوکلسمی، سلامت عمومی گاو را بهبود بخشد و عملکرد تولیدی و تولیدمثلی را تقویت کند.
هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی
هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی دو عامل مهم خسارت اقتصادی در گلههای گاو شیری هستند. این وضعیت زمانی رخ میدهد که گاو قادر به جایگزینی کلسیم از دست رفته از طریق آغوز و شیر نباشد. هیپوکلسمی تحت بالینی نسبت به هیپوکلسمی بالینی درصد بالاتری از گله را مبتلا میکند (۶۵ درصد در مقابل ۲ درصد) و تشخیص آن نیز سختتر است، زیرا هیچ علائم مشهودی در گاو مشاهده نمیشود.
هیپوکلسمی تحت بالینی
هیپوکلسمی تحت بالینی (Subclinical Hypocalcemia) به کاهش سطح کلسیم خون بدون بروز علائم بالینی آشکار اشاره دارد. این وضعیت میتواند تأثیرات منفی بر سلامت و بهرهوری گاو، از جمله کاهش مصرف خوراک، کاهش تولید شیر و افزایش خطر ابتلا به بیماریهای متابولیک و عفونی داشته باشد. مطالعات نشان دادهاند که هیپوکلسمی تحت بالینی میتواند شیوع بالایی در گلههای شیری داشته باشد و مدیریت مناسب تغذیهای در دوره انتقال برای پیشگیری از آن ضروری است.
هیپوکلسمی بالینی
هیپوکلسمی بالینی (Clinical Hypocalcemia) به کاهش شدید سطح کلسیم خون اشاره دارد که با علائم بالینی آشکار همراه است. این بیماری که معمولاً به عنوان “تب شیر” شناخته میشود، اغلب در گاوهای تازهزا رخ میدهد و با علائمی مانند لرزش عضلانی، عدم توانایی در ایستادن، ضعف شدید، و در موارد شدیدتر زمینگیری همراه است. این وضعیت میتواند منجر به کاهش شدید تولید شیر، افزایش خطر جفتماندگی، متریت و ورم پستان شود. هیپوکلسمی بالینی، در صورت عدم درمان سریع، ممکن است به مرگ گاو منجر شود. مدیریت تغذیهای مناسب، نظارت دقیق بر گله، و استفاده از مکملهای کلسیمی، از جمله راهکارهای مؤثر برای پیشگیری و کنترل این بیماری هستند.
استفاده از زئولیت در مدیریت هیپوکلسمی
یکی از روشهای نوین در پیشگیری از هیپوکلسمی، استفاده از زئولیت در جیره گاوهای خشک است. زئولیت با اتصال به کلسیم موجود در جیره، جذب آن را در دستگاه گوارش کاهش داده و به این ترتیب سیستم هورمونی تنظیمکننده کلسیم را فعال میکند. این روش میتواند به عنوان جایگزینی برای جیرههای کم کلسیم مورد استفاده قرار گیرد و در تحقیقات انجامشده نتایج مثبتی در کاهش هیپوکلسمی نشان داده است.
تأثیر سن و تعداد زایش بر هیپوکلسمی
هیپوکلسمی بالینی و تحت بالینی در گاوهای شکم اول و چند شکم زایش تغذیه شده با جیره با کلسیم و فسفر محدود در دوره انتظار زایش مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که گاوهای مسنتر و آنهایی که زایشهای متعددی داشتهاند، به دلیل کاهش توانایی بسیج کلسیم از استخوانها و کاهش پاسخ به هورمون پاراتیروئید، بیشتر در معرض خطر هیپوکلسمی قرار دارند. بنابراین، در مدیریت تغذیهای این دسته از گاوها باید دقت بیشتری صورت گیرد و استفاده از جیرههای آنیونی و مکملهای مناسب مدنظر قرار گیرد.
نقش منیزیم در پیشگیری از هیپوکلسمی
منیزیم نقش مهمی در متابولیسم کلسیم و عملکرد هورمون پاراتیروئید دارد. کمبود منیزیم میتواند جذب کلسیم از روده را کاهش داده و خطر هیپوکلسمی را افزایش دهد. بنابراین، تأمین منیزیم کافی در جیره گاوهای خشک و تازهزا برای پیشگیری از هیپوکلسمی ضروری است.
نمکهای آنیونیک مورد استفاده در تغذیه گاو انتظار زایش
نمکهای آنیونیک در تغذیه گاوهای انتظار زایش به منظور کاهش اختلاف کاتیون-آنیون جیره (DCAD) استفاده میشوند. این رویکرد به تحریک آزادسازی کلسیم از استخوانها و بهبود کارایی استفاده از کلسیم در گاوها کمک میکند. مهمترین نمکهای آنیونیک مورد استفاده در تغذیه گاو عبارتاند از:
- کلرید کلسیم (CaCl₂)
یکی از مؤثرترین نمکهای آنیونیک برای کاهش DCAD است. با این حال، به دلیل مزه تلخ، باید با دقت در جیره استفاده شود تا مصرف خوراک کاهش نیابد. - سولفات کلسیم (CaSO₄)
به عنوان منبع گوگرد و کلسیم استفاده میشود. اثر آنیونی دارد و با سایر نمکها ترکیب میشود. - کلرید منیزیم (MgCl₂):
علاوه بر تأثیر آنیونی، به تأمین منیزیم مورد نیاز گاو کمک میکند و برای پیشگیری از کمبود منیزیم (هیپومنیزیمی) مفید است. - سولفات منیزیم (MgSO₄):
مشابه کلرید منیزیم، به کاهش DCAD و تأمین منیزیم کمک میکند. - نمکهای آمونیومی (کلرید آمونیوم یا سولفات آمونیوم):
این نمکها به دلیل محتوای بالای آنیون، اثر خوبی در کاهش DCAD دارند، اما استفاده از آنها باید محدود شود، زیرا مصرف بیش از حد آمونیوم میتواند مشکلات متابولیکی ایجاد کند.
توصیههایی برای استفاده از نمکهای آنیونیک
- مقدار مصرف:
مقدار نمکهای آنیونیک باید به دقت تنظیم شود تا DCAD جیره در حد مطلوب (معمولاً بین 50- تا 150- میلیاکیوالان در کیلوگرم ماده خشک) کاهش یابد. افزایش بیش از حد نمکها میتواند منجر به کاهش مصرف خوراک شود. - پایش pH ادرار:
pH ادرار گاوهای تغذیهشده با جیره آنیونیک باید بهطور منظم اندازهگیری شود. مقدار pH مناسب برای گاوهای خشک معمولاً بین 6.0 تا 6.5 است. مقادیر کمتر از 6.0 نشاندهنده اسیدوز بیش از حد است و مقادیر بالاتر از 6.5 نشان میدهد که اثر جیره آنیونیک کافی نیست. - خوشخوراکی جیره:
به دلیل طعم تلخ نمکهای آنیونیک، باید از مکملهای خوشخوراک یا مواد طعم دهنده برای بهبود خوشخوراکی جیره استفاده شود. - تدریجی بودن تغییرات جیره:
تغییر به جیره حاوی نمکهای آنیونیک باید بهتدریج انجام شود تا از مشکلات گوارشی و کاهش مصرف خوراک جلوگیری شود. - تأمین منیزیم کافی:
هنگام استفاده از نمکهای آنیونیک، نیاز به منیزیم در جیره افزایش مییابد. بنابراین باید منابع مناسب منیزیم مانند کلرید منیزیم یا سولفات منیزیم در نظر گرفته شود. - محدودیت مصرف سدیم و پتاسیم:
علوفهها و خوراکهایی با سدیم و پتاسیم پایین انتخاب شوند، زیرا این عناصر کاتیونها هستند و میتوانند تأثیر منفی بر کاهش DCAD داشته باشند. - کنترل تعادل کلی مواد معدنی:
استفاده از نمکهای آنیونیک باید همراه با حفظ تعادل کلی مواد معدنی در جیره باشد. عدم توجه به این نکته میتواند منجر به اختلالات متابولیکی دیگر شود. - مدت زمان استفاده:
نمکهای آنیونیک معمولاً باید در سه هفته آخر آبستنی استفاده شوند و مصرف آنها بلافاصله پس از زایمان متوقف شود.
نتیجهگیری
مدیریت مناسب تغذیه در دوره انتقال، به ویژه با استفاده از جیرههای آنیونی و تنظیم کلسیم جیره، میتواند به کاهش هیپوکلسمی و بهبود عملکرد گاو شیری کمک کند. تحقیقات مختلف نشان داده است که این رویکردها نه تنها از بروز اختلالات متابولیکی جلوگیری میکنند، بلکه باعث بهبود سلامت کلی گاو و افزایش بهرهوری در دوره شیردهی میشوند.
با توجه به اهمیت هیپوکلسمی در گاوهای شیری و تأثیر آن بر سلامت و بهرهوری دام، اجرای راهکارهای فوق میتواند به بهبود مدیریت گله و کاهش خسارات اقتصادی ناشی از این اختلال متابولیک کمک کند.
منابع:
- Abu Damir, H., et al., 1994. Effects of dietary acidity on calcium balance and mobilisation, bone morphology and 1,25 dihydroxyvitamin D in prepartal dairy cows. Res. Vet. Sci. 56:310–318.
- Goff, J. P., et al., 1991. Enzymes and factors controlling vitamin D metabolism and action in normal and milk fever cows. J. Dairy Sci. 74:4022–4032.
- Phillippo, M., et al., 1994. Parturient hypocalcaemia in dairy cows: effects of dietary acidity on plasma minerals and calciotrophic hormones. Res. Vet. Sci. 56: 303–309.
- Gaynor, P. J., et al., 1989. Parturient hypocalcemia in Jersey cows fed alfalfa haylage-based diets with different cation to anion ratios. J. Dairy Sci. 72:2525–2531.
- Goff, J. P. (2008). The monitoring, prevention, and treatment of milk fever and subclinical hypocalcemia in dairy cows. The Veterinary Journal, 176(1), 50–57.
DOI: 10.1016/j.tvjl.2007.12.020 - Reinhardt, T. A., et al. (2011). Peripartal calcium dynamics and utilization of dietary calcium in Holstein cows. Journal of Dairy Science, 94(3), 1365–1374.
DOI: 10.3168/jds.2010-3792 - Lean, I. J., et al. (2006). Effects of dietary cation-anion difference on milk production and components, reproductive performance, and health of dairy cows: A meta-analysis. Journal of Dairy Science, 89(12), 5376–5393.
DOI: 10.3168/jds.S0022-0302(06)72586-6 - Chapinal, N., et al. (2012). The association of serum calcium concentration with energy metabolites in transition dairy cows. Journal of Dairy Science, 95(10), 7001–7009.
DOI: 10.3168/jds.2012-5391 - Horst, R. L., et al. (2003). Strategies for preventing milk fever in dairy cattle. Journal of Dairy Science, 86(E. Suppl), E156–E166.
DOI: 10.3168/jds.S0022-0302(03)74048-0 - Oetzel, G. R. (2004). Monitoring and testing dairy herds for metabolic disease. Veterinary Clinics of North America: Food Animal Practice, 20(3), 651–674.
DOI: 10.1016/j.cvfa.2004.06.006 - Martín-Tereso, J., & Martens, H. (2014). Calcium and magnesium physiology and nutrition in relation to the prevention of milk fever and tetany. Veterinary Clinics: Food Animal Practice, 30(3), 643–670.
DOI: 10.1016/j.cvfa.2014.07.005 - DeGaris, P. J., & Lean, I. J. (2008). Milk fever in dairy cows: A review of pathophysiology and control principles. The Veterinary Journal, 176(1), 58–69.
DOI: 10.1016/j.tvjl.2007.12.029 - Kimura, K., et al. (2006). Decreased neutrophil function as a cause of retained placenta in dairy cattle. Journal of Dairy Science, 89(2), 706–714.
DOI: 10.3168/jds.S0022-0302(06)72133-8 - Rodríguez, E. M., et al. (2017). Subclinical hypocalcemia affects immune cell functions and increases the risk of early lactation diseases in dairy cows. Theriogenology, 94, 1–7.
DOI: 10.1016/j.theriogenology.2017.01.037